سراینده امیر حسینی خواه چوشلی (ا.اخگر)
خونسرد باش شعر
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 14:4 | بازدید : 26 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

آهسته و آرام
بیا کنار من بنشین
اجازه بده
دستمال مرطوب بردارم بتادین بیارم
آخر ترا چه به جنگ و جدل
ترا چه به سیاست
تو باید به خودت مسلط باشی ، شعر
خونسرد باش

تو که طبیب همه هستی

تو که آخرین پناهگاه مردمانی.
آنهایی که از حلقه‌های سمی سیگار گریزانند
آنانی که از پیک و پوکِ مستی و خلسه بیزارند

آرام باش
بیا در خلوت این گوشه خیابان
یک فنجان چای تلخ بنوشیم

 

امیر حسینی خواه 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سیر نزولی
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:55 | بازدید : 25 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

معمار عجیبی بود
آسمان خراش
پلکان رو به آسمان داشت
رفته رفته
حس کردم
ارتفاع پله ها کم می‌شد

انقدر که انگار پله‌ای ندارد

انقدر که انگار پله ها به زیر زمین ختم می شوند
پس از رسیدن به آخرین طبقه
اسانسورهایی را دیدم که در طبقات بالاتر ،به پارکینگ همکف میرسیدند

 

امیر حسینی خواه

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کجا جامانده ام؟
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:44 | بازدید : 35 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

سر میخورم
در خاطرات خیس
پشت ابر کسی،
چرک عقده‌هایش را میشورد
زنجره ها با تارهای بارانی خود
خاموش مانده‌اند

چقدر منظره ها
وام دارند ؟
چقدر نگاه‌ها برگشت خورده‌اند ؟
کجا چشم در چشم شلیک جامانده‌ام ،
که هر منظره یادآور پلکی است
شناور

هر خاطره‌ رنجی‌‌ست ،
چندش‌آور

امیر حسینی خواه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یادت هست؟
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:41 | بازدید : 23 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

یادت هست؟
شب را در دو نیمه خیساندیم
نیمه بیداریش را
از کلاف های سردر گمی رد
شدیم که ردی از زندگی در خود نداشت

از نردبانی بارها بالا رفتیم
شاید
افق این سیاره غریب را پیدا کنیم
شاید لبخندی در حال طلوع باشد
اما هر بار چکه چکه
در نیمه خود چکیدیم

یادت هست در نیمه دیگر
بخواب رفتیم
و توری را کشف کردیم
که چهار دیوانه
در جهات چهار گانه جغرافیا
به اب انداخته بودند
و تو از بیرون تور آرزوی مرا داشتی
که نفسم در حبس گرفته شده بود
و تو
جزیره‌ای را می ماندی
که از پنج قاره بخت برگشته خارج بود
و من آرامش ترا فریاد می‌کشیدم؟


امیر حسینی خواه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تیر و کمان
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:38 | بازدید : 25 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

 

تیر کمانی بال گنجشگ را
میشکافد

رقص پرهای پراکنده
چشم چنار چشمه را مستور میکند

نفس عمیقی در ریه دشت ته نشین می‌شود

غوغای رنگها
از کمان رنگینی
محو در رویایی مبهم بگوش میرسد

گنجشکان دیگر
در مه آلود این غوغا غوطه میخورند

 

امیر حسینی خواه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اما بهار می‌دانست
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:36 | بازدید : 26 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

 

بهار از شاخه کوتاه باریکی زاده شد
و من دیدم چوپان سحر خیز
در گوش گوسفندان میخواند
به کوهپایه بروید
بهار را سرد بچرید
و آهسته نُشخوار کنید
شاید بهار آخرشان باشد .
اما بهار میدانست ، اینبار که برمیگردد
صدای سگ گله گم تر از گور چوپان خواهد بود

امیر حسینی خواه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مرگ پدر
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:33 | بازدید : 29 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

 

 

پنجره هنوز
دهانش باز مانده است
دستی که سفره را چیده بود ،
میلرزد
سایه نشسته چند کودک ،
هراسان
بسمت در خیز بر میدارد
شیون خاکستری
یک زن اطاق را چرخ میزند
و از پنجره سر ریز میشود
مردی
تمام هستی خود را
با یک نفس عمیق دوره میکند
و من یکباره پیر میشوم

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شرم
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:30 | بازدید : 27 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

 

 

تو میدانستی ، من
و غروب دهکده
پشت شمشادهای کنار چشمه
شرم یک بوسه 
لباس برف را به آتش میکشد

امیر حسینی خواه

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نااشنا
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:26 | بازدید : 30 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

نمی‌شناسمت
یک روز کنار دلم مینشینی ،
سنگدل میشوم

یک روز هم به حرف دلم گوش می‌‌کنی ،
سنگ صبور میشوی

وقتی ،
پاپیچ پای لنگ میشوی
گاهی هم چوب حراجت میزنند
و گنجشک ها ارزان میشوند
گاهی به تلنگر یک دیوانه غور میکنی در دل چاه
آنقدر که زور صد عاقل به کتت نمیرود
گاهی روی یخ رسوا می‌شوی
گاهی به جنگ شیطان میروی
طوری که روی خودت بند نمی‌شوی
من مانده‌ام
حالا عقلم پاره ای از ترا آرزو دارد
حالا میخواهم سنگ خودم را وابکنم تا
تکلیف تو روشن شود


امیر حسینی خواه

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


گم شدن
دو شنبه 23 مرداد 1402 ساعت 13:20 | بازدید : 26 | نویسنده : امیر حسینی خواه | ( نظرات )

 

 

چشم های بلند

راه های دراز

قدم های جدی کوتاه

گنجشک های نگاه پردرآورده اند

نسیم را اموزش سواری میدهند

آرزوها مقصد را پشت سر نهاده‌اند

دوستان همه چیز برای گم شدن اماده‌ست

کفشی که ماراتون را میشناسد

بند بلند و کف هموارش را به تن میکند

 

امیر حسینی خواه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

Alternative content


چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سروده ها و آدرس choshaly.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 141
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 1
:: بازدید ماه : 85
:: بازدید سال : 277
:: بازدید کلی : 2737