نمیشناسمت
یک روز کنار دلم مینشینی ،
سنگدل میشوم
یک روز هم به حرف دلم گوش میکنی ،
سنگ صبور میشوی
وقتی ،
پاپیچ پای لنگ میشوی
گاهی هم چوب حراجت میزنند
و گنجشک ها ارزان میشوند
گاهی به تلنگر یک دیوانه غور میکنی در دل چاه
آنقدر که زور صد عاقل به کتت نمیرود
گاهی روی یخ رسوا میشوی
گاهی به جنگ شیطان میروی
طوری که روی خودت بند نمیشوی
من ماندهام
حالا عقلم پاره ای از ترا آرزو دارد
حالا میخواهم سنگ خودم را وابکنم تا
تکلیف تو روشن شود
امیر حسینی خواه