چشمک تو بود و
ساحل ساکت رود
در شب سرد بهمن
برهنه
همآغوش ماهی و آب
رد بازگشتم را جریان میبرد
شمارههای نفسم
کورسو تر از نور دور دست
گل و لای شناور
بوی خاک ربوده میداد
در شریانی سرد
خواب فلسها را از لای انگشتانم تکاندم
در انجماد تاریکی
چشمک تو بود و
لب کفآلود رود
امیر حسینی خواه
۱۵ خرداد ۱۴۰۲