قصاب بنگاهِ غصب کردهاش را
در خون و خوناب اداره میکند
و
گله گله
نقشه در سر دارد
تا
خنده را به اغماء ببرد و
عشق را به تابوتی
که هیچ دستی بر شانه هایش نیست
درد دارد
سنگی که
نقش غصه برویش تاریخ میشود
و قصبهای که مرشدش
عاشقانه قصاب است
امیر حسینی خواه